بی عنوان
من...نه منِ دیروز
بَل منِ امروز
واپسین روز را،
بهترین آغوش را
حتی بوسه را
-امّا نه تو را-
میان آخرین غزل
-که از تو به شِکوِه می سرود-
جا گذاشتم
...
خبط موهومی بود،
"تو"ی من مسکین بود؛
باز هم این منِ امروز...
و چه فرقی داشتم
با دیوانه ی دیروز؟!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
*چون بعضی از شعرهام نامفهوم هستن، به درخواست بعضی از دوستان
معنای شعر هم میذارم:
این شعر، به این معناست که فَردِ عاشق، هر تلاشی میکنه تا معشوقش رو
فراموش کنه نمیتونه، و بخشی از ناز کردنهاش برای برگردوندن اون
رو میگه و از نبود معشوق، شکوه میکنه.(عاشق بر دیوانگیش برای محبوبش
تاکید میکنه)
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 99/7/2 ] [ 3:17 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]